#ترانه

faab64@diasp.org

#ژینا‌ـ‌امینی (#مهسا)

وطن کجاست که آوازِ آشنایِ تو چنین دور می‌نماید؟
امید کجاست
تا خود
جهان
به قرار
باز آید؟

◘ـ

زیستن
و ولایتِ والایِ انسان بر خاک را
نماز بردن؛
زیستن
و معجزه کردن؛
ورنه
میلادِ تو جز خاطره‌یِ دردی بی‌هوده چیست:
هم از آن دست که مرگ‌ات،
هم از آن دست که عبورِ قطارِ عقیمِ اَسترانِ تو
از فاصله‌یِ کویریِ میلاد و مرگ‌ات؟

مُعجزه کن مُعجزه کن
که مُعجزه
تنها
دست‌کارِ توست
اگر دادگر باشی!
که در این گُستره
گُرگان‌اَند
مشتاقِ بردریدنِ بی‌دادگرانه‌یِ آن
که دریدن نمی‌توانَد. ـــ
و دادگری
مُعجزه‌یِ نهائی‌ست.

◘ـ

و حضورِ گران‌بهایِ ما
هر یک
چهره در چهره‌یِ جهان
(این آئینه‌ئی که از بودِ خود آگاه نیست
مگر آن دَم که در او در نگرند) ـــ

تو
یا من،
آدمی‌ئی
انسانی
هرکه خواهد گو باش
تنها
آگاه از دست‌کارِ عظیمِ نگاهِ خویش ـــ
تا جهان
از این دست
بی‌رنگ و غم‌انگیز نمانَد
تا جهان
از این دست
پلشت‌ و نفرت‌خیز نمانَد.

◘ـ

نه
نومید مردم را
معادی مقدّر نیست.
چاووشیِ امید‌انگیزِ توست
بی‌گمان
که این قافله را به وطن می‌رساند.

🍂ـ
🍂ـ
منتخب از شعر:#خطابه‌یِ‌ـ‌آسان‌ـ‌در‌ـ‌امید
نامِ دفتر: #ترانه‌هایِ‌ـ‌کوچکِ‌ـ‌غُربت
شاعر:#احمدشاملو