غافلان
هم‌سازند،
تنها توفان
کودکانِ ناهم‌گون می‌زاید.

هم‌ساز
سایه‌سانان‌اند،
محتاط
در مرزهای آفتاب.
در هیأتِ زنده‌گان
مُرده‌گان‌اند.

وینان
دل به دریا افگنان‌اند،
به‌پای دارنده‌ی آتش‌ها
زنده‌گانی
دوشادوشِ مرگ
پیشاپیشِ مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاهِ بلندِ خاطره‌شان
شرم‌سار و سرافکنده می‌گذرد.

کاشفانِ چشمه
کاشفانِ فروتنِ شوکران
جوینده‌گانِ شادی
در مِجْری‌ِ آتش‌فشان‌ها

شعبده‌بازانِ لب‌خند
در شب‌کلاهِ درد
با جاپائی ژرف‌تر از شادی
در گذرگاهِ پرنده‌گان.

🥀ـ

در برابرِ تُندر می‌ایستند
خانه را روشن می‌کنند.
و می‌میرند.

🥀ـ
🥀ـ

🥀ـ «خطابه‌ی تدفین»
🥀ـ از دفترِ «دشنه در دیس»
🥀ـ #احمدشاملو

زن‌ـ‌زنده‌گی‌ـ‌آزادی#
مهسا‌ـ‌امینی#

نه‌ـ‌به‌ـ‌حجاب‌ـ‌اجباری#
نافرمانی‌ـ‌مدنی#
نه‌ـ‌به‌ـ‌جمهوری‌ـ‌اسلامی#
اعتصابات‌ـ‌سراسری#

There are no comments yet.